ناسازگاری

/nAsAzegAri/

مترادف ناسازگاری: عدم تجانس، عدم تفاهم، عدم سازش، ناسازش، ناسازواری، ناهمگونی، اختلاف، تباین، مغایرت، منافات، دورویی، نفاق

متضاد ناسازگاری: سازگاری

معنی انگلیسی:
clash, conflict, discord, dissonance, friction, incompatibility, incongruity, maladjustment, misunderstanding, temper, variance unsociability, unsuitability, insalubrity, variance

لغت نامه دهخدا

ناسازگاری. ( حامص مرکب ) ناسازواری. بدسلوکی. بدرفتاری. سازگاری نکردن. نساختن. سازگاری نداشتن :
جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت.
سعدی.
چو دیدندش برفتن استواری
در آن ناسازگاری سازگاری.
وحشی.
ز دلبر گویم و ناسازگاریش
هم از دل گویم و افغان و زاریش.
وصال.
|| مخالفت. عدم موافقت. ( ناظم الاطباء ). ناهماهنگی. کجروی. ستیزه جوئی :
چو پاداش این رنج خواری بود
گر از بخت ناسازگاری بود.
فردوسی.
|| ناممکن بودن. مقدور نبودن. امکان نداشتن : بسبب تفاوت و ناهمواری صحبت و تغیر و ناسازگاری الفت مصارمت کردند. ( سندبادنامه ص 120 ). || تنافی. تضاد. تناقض. اختلاف. بینونت. عدم توافق و سازگاری. سازگاری نکردن. ناسازگار بودن. || بی اصولی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - عدم موافقت .۲ - مضربودن ناگواری . ۳ - ناهماهنگی ناموزونی . ۴ - ناشایستگی ( سخن ) ناپسندی . ۵- عدم لیاقت .۶- قانع نبودن ناخرسندی

فرهنگ عمید

ناهماهنگی، مخالفت.

فرهنگستان زبان و ادب

{incompatibility} [شیمی، مهندسی بسپار] عدم قابلیت امتزاج با مادۀ دیگر یا چسبیدن به آن
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← ناهمخوانی

دانشنامه عمومی

ناسازگاری، در زیست شناسی یک صفت ( ژنتیک ) است که بیشتر مضر است ( یا تبدیل شده است ) تا مفید، در مقابل سازگاری ( زیست شناسی ) که بیشتر مفید است تا مضر. همه موجودات، از باکتری تا انسان، ویژگی های ناسازگار و سازگار را نشان می دهند. در جانوران ( از جمله انسان ) ، رفتارهای سازگارانه با رفتارهای ناسازگار در تضاد است. مانند سازگاری، ناسازگاری ممکن است در طول زمان زمین شناسی یا در طول عمر یک فرد یا یک گروه رخ دهد. همچنین می تواند نشان دهنده انطباق باشد که اگرچه در آن زمان معقول بود، اما با گذشت زمان کمتر و کمتر مناسب شده و به خودی خود یک مشکل یا مانع می شود. این به این دلیل است که ممکن است یک اقتباس به مرور زمان بد انتخاب شود یا بیشتر به یک ناکارآمدی تبدیل شود تا انطباق مثبت.
ناسازگاری در روان شناسی، رفتار، اندیشه یا احساسی است که در شخص یا جامعه تأثیر منفی بر جای می گذارد. برخی از انواع رفتارها به سلامت یا سعادت شخص آسیب می رساند و برخی دیگر بر جامعه تأثیر منفی می گذارد. [ ۱]
عکس ناسازگاری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

antipathy (اسم)
انزجار، احساس مخالف، نا سازگاری

aversion (اسم)
بیزاری، نفرت، نا سازگاری

conflict (اسم)
نبرد، برخورد، ستیزه، ضدیت، نا سازگاری، تضاد، کشمکش، مناقشه، مغایرت، کشاکش

inconvenience (اسم)
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی

discord (اسم)
نزاع، نا سازگاری، دعوا، اختلاف، عدم هماهنگی، عدم توافق، نفاق، دوءیت

contrariness (اسم)
خیرگی، مخالفت، نا سازگاری، خود رایی، خود سری، خریت، ناجوری

disagreement (اسم)
مخالفت، نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، عدم توافق، عدم موافقت، عدم قبول

incompatibility (اسم)
نا سازگاری

repugnance (اسم)
مخالفت، نا سازگاری، تناقض، مغایرت

incongruity (اسم)
نا سازگاری، عدم تجانس

inconsistency (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، بی ثباتی، نا استواری، ناهماهنگی

incoherence (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، عدم ربط، تمجمج، عدم چسبندگی

inconsistence (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، ناهماهنگی

variance (اسم)
نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، واریانس

incongruence (اسم)
نا سازگاری، نا برابری

contrariety (اسم)
دگرگونی، مخالفت، نا سازگاری، مغایرت

insalubrity (اسم)
نا سازگاری

intransigence (اسم)
نا سازگاری، سخت گیری در سیاست، عدم تراضی

فارسی به عربی

ازعاج , تضارب , تنافر , خلاف , عناد , کراهیة , کره , نزاع
تضارب

پیشنهاد کاربران

تضاد
برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) :
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
...
[مشاهده متن کامل]

دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

disagreement. . ارادتمند. . دکتر حسن هناره
با کسی سازگاری نکردن و کنار نیامدن
با هم نساختن و کنار نیامدن
سوسن گوش
کنایه از عدم سازگاری و موافقت باشد مطلقا همچون آب و آتش
مباینت
وخامت
نارضایتی
نرو
تفرقه
مخالفت
تعارض
اختلاف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس