ناسازنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) چیزی که مؤثر و کارگر نباشد. ( ناظم الاطباء ). || ناسازگار. بدسلوک. بدرفتار : مردمانش [ مردم غور ] بدخواند و ناسازنده و جاهل. ( حدود العالم ). || ضد. ناموافق. مخالف : ماده چیزیست فراز هم آورده از چهار مایه با یکدیگر ناسازنده و ناگنجنده. ( ذخیره خوارزمشاهی ).