نازک نارنجی
/nAzoknArenji/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
حساس، تند مزاج، زود رنج، نازک نارنجی، دل نازک
سخت گیر، بی میل، باحیا، نازک نارنجی، استفراغی
حساس، نازک نارنجی، دارای پوست نازک، پوست نازک
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نازنازی
نازک جگر. [ زُ ج ِ گ َ ] ( ص مرکب ) که جگری نازک و آزارپذیر دارد. که نازپرورده و حساس است و زودرنج : نازک جگران باغ رنجورشیرین نمکان تاک مخمور. نظامی .
زودرنج. . . . .
: [ اصطلاح در تداول عامه ]ظریف و نازک ، زود رنج و بی تحمل
( ( سهراب به دست های آرزو نگاه کرد و سر تکان داد بعد گفت "چه دست های قشنگی " آرزو دلخور شد ". مسخره می کنی ؟" سهراب هول شد. "مسخره ؟ اصلا . نازک نارنجی نیستند . دست های نازک نارنجی دوست ندارم . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 139. ) )
( ( سهراب به دست های آرزو نگاه کرد و سر تکان داد بعد گفت "چه دست های قشنگی " آرزو دلخور شد ". مسخره می کنی ؟" سهراب هول شد. "مسخره ؟ اصلا . نازک نارنجی نیستند . دست های نازک نارنجی دوست ندارم . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 139. ) )
کم تحمل ، نازک دل ، شیشه دل ، نازک طبع ، نازک مزاج ، زودرنج
کسی که نمیتونه مشکلات رو تحمل کنه
من نازک نارنجی نیستم
تیتیش مامانی
زود رنج
صفت مرکب ، به معنی شکننده و پر ادا که در میان عوام رایج شد. . . گویا از نام شیرینی ترد و شکننده گرفته شده که با طعم پرتقال حدود چند دهه پیش از انقلاب به بازار آمد و میان مردم باب شد. . . بعضی معتقداند از لفظ نازک و زودرنج آمده که بر اثر تکرار به "نازک نارنج" تبدیل شده!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)