کای خواجه خوب نازپرورد
ره پرخطر است باز پس گرد.
نظامی.
وآن ساده سرین نازپرورددانی که بزخم نیست درخورد.
نظامی.
نازپرورد بکر طبع مراگم مکن با حجاب بازفرست.
خاقانی.
نازت بکشم که نازک اندامی بارت ببرم که نازپروردی.
سعدی.
ببخشای بر ناله عندلیب الا ای گل نازپرورد من.
سعدی.
بهار میوه چو نوروز نازپرورد است که تا بلوغ دهان برنگیرد از پستان.
سعدی.
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.
حافظ.
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بودنازپرورد وصال است مجو آزارش.
حافظ.
چه بار است بر جان پردرد من که خون شد دل نازپرورد من.
نزاری قهستانی.
نازپرورد هوا با نفس نتواند غزازن که باشد لایق معجر چه مرد مغفراست ؟
جامی.