نازاینده
لغت نامه دهخدا
- نازاینده شدن ؛ عقر. عقم. عقارة. ( از ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ).
- نازاینده گردانیدن ؛ اعقام. ( تاج المصادر بیهقی ). تعقیم. ( منتهی الارب ). عقیم کردن. سترون کردن. نازا کردن.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
قسرکُس ؛ ناسزائی است که بزنان گویند یعنی زنی که فرزند نتواند آوردن