ناز و نیاز

لغت نامه دهخدا

ناز و نیاز. [ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شیوه های عشق و حسن و حرکات و سکناتی که از طرفین سر زند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). || ناز و نعمت. نعمت و فراوانی :
چنین گفت با دختر سرفراز
که ای پروریده به ناز و نیاز.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - اشتیاق عاشق و استغنای معشوق. ۲ - حرکات و سکنات عاشق و معشوق . ۳ - ناز و نعمت : چنین گفت با دختر سر فراز که ای پروریده بناز و نیاز.... ( شا.لغ. )

پیشنهاد کاربران

بپرس