- ناروانی بازار ؛ کساد،مقابل روانی و روائی و رواج و گرمی بازار.
|| عدم آراستگی و انتظام ملک. ( ناظم الاطباء ). || یبوست.
- ناروانی شکم ؛ یبوست مزاج. یبس بودن شکم. ( یادداشت مؤلف ).
|| حرمت. عدم مشروعیت. ( ناظم الاطباء ). ناروائی. جایز نبودن. || ناروان بودن. روان نبودن. جریان نداشتن :
آب نیکو روان بود در ده
لیک در ریگ ناروانی به.
سنائی.