ناروانی

/nAravAni/

معنی انگلیسی:
consistency, viscosity

لغت نامه دهخدا

ناروانی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) کسادی داد و ستد. کسادی بازار. ( ناظم الاطباء ). کاسدی. بی رواجی. بی رونقی.
- ناروانی بازار ؛ کساد،مقابل روانی و روائی و رواج و گرمی بازار.
|| عدم آراستگی و انتظام ملک. ( ناظم الاطباء ). || یبوست.
- ناروانی شکم ؛ یبوست مزاج. یبس بودن شکم. ( یادداشت مؤلف ).
|| حرمت. عدم مشروعیت. ( ناظم الاطباء ). ناروائی. جایز نبودن. || ناروان بودن. روان نبودن. جریان نداشتن :
آب نیکو روان بود در ده
لیک در ریگ ناروانی به.
سنائی.

فرهنگ فارسی

۱ - عدم جریان رکود ۲ - یبوست : ناروانی شکم ۳ - روانبودن حرمت ۴ - حلال نبودن حرمت . ۵ - عدم انتظام

مترادف ها

viscosity (اسم)
چسبناکی، ناروانی

پیشنهاد کاربران

بپرس