نارمیده

لغت نامه دهخدا

نارمیده. [ رَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نیارامیده. نیارمیده. استراحت نکرده. نیاسوده مقابل آرمیده. رجوع به آرامیده شود. || نرمیده. رم نکرده. مقابل رمیده. رجوع به رمیده شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس