همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش
میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست.
قدسی.
|| که بلند و رسا نیست : آواز نارسا. || کودکی که هنوز به حد بلوغ نرسیده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . || ناقص. خام. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غیرکامل : سر نامه را نشأه نام خداست
که بی نام او نشأه ها نارساست.
شیخ عبدالعزیز.
|| نامناسب. نالایق. نادرست. || بی ادب. گستاخ. ( ناظم الاطباء ).