نارایج


مترادف نارایج: بی رونق، شهروا، غیرمعمول، نامتداول

متضاد نارایج: رایج

لغت نامه دهخدا

نارایج. [ ی ِ ] ( ص مرکب ) نارائج. متاعی که قابل فروختن و داد و ستد نباشد. ( ناظم الاطباء ). || پولی که رایج و روان نبود. ( ناظم الاطباء ). که نارواج است. که رایج نیست. پولی که رواج ندارد و در جریان نیست. که از رواج افتاده است. ناروا. || بازار کاسد و کساد. ( ناظم الاطباء ). بی خریدار. ناروان.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - متاعی که قابل فروختن و داد و ستد نباشد . ۲ - پولی که رایج نباشد نبهره ۳ - بازار کاسد .

پیشنهاد کاربران

برافتاده. [ ب َ اُ دَ /دِ ] ( ن مف مرکب ) افتاده. || منسوخ. دمده. ورافتاده. || مغلوب و ناتوان. ( آنندراج ) . مغلوب و عاجز و ناتوان. ( ناظم الاطباء ) :
برقع عارض تو عافیت دلها برد
عافیت بار برافتاده دور قمر است.
سلمان ( آنندراج ) .
|| مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود.

بپرس