ناراضی

/nArAzi/

مترادف ناراضی: رنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا

متضاد ناراضی: راضی

برابر پارسی: ناخرسند، ناخشنود

معنی انگلیسی:
dissatisfied, discontent, displeased, sorehead, discontent(ed), dissatisfied, malcontent, disaffected, discontented, restless

لغت نامه دهخدا

ناراضی. ( ص مرکب ) ناخشنود. آنکه خرسندی و خوشدلی و قناعت ندارد. ( ناظم الاطباء ). که راضی نیست.که رضایت ندارد.ناخرسند. غیرقانع. مقابل راضی. رجوع به راضی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه راضی نیست ناخشنود مقابل راضی .

فرهنگ معین

[ فا - ع . ] (ص . ) آن که راضی نیست ، ناخشنود. مق راضی .

واژه نامه بختیاریکا

قُتنا

مترادف ها

peevish (صفت)
کج خلق، تند مزاج، زود رنج، ناراضی

tedious (صفت)
کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی

malcontent (صفت)
سرکش، یاغی، متمرد، ناراضی، اماده شورش

فارسی به عربی

مشاکس , مضجر
( ناراضی(درامورسیاسی ) ) منشق

پیشنهاد کاربران

کسی موافق و قانع و پذیرا نیست
کسی که راضی نیست
Not satisfied
Reluctant
ناراضی: کسی که راضـــــــــی نیست
کسی که از چیز ی راضی نیست .
اگه از اینا هم بگذارید ، بهتر میشه . ممنون.
معترض، مخالف

بپرس