ناراضی
/nArAzi/
مترادف ناراضی: رنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا
متضاد ناراضی: راضی
برابر پارسی: ناخرسند، ناخشنود
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
کج خلق، تند مزاج، زود رنج، ناراضی
کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی
سرکش، یاغی، متمرد، ناراضی، اماده شورش
فارسی به عربی
( ناراضی(درامورسیاسی ) ) منشق
پیشنهاد کاربران
عزیزم خیلی ناراحت و ناراضیم
چرا عزیزم چی شده
فوری روز اول کار رو تموم کردم اونی که با من پیامکی چت میکرد زنم نبود فرد پخته تر و حشری تری بود
سطح اش خیلی پایین تر از حد انتظارم هست
مادرم میگوید نمیشه پسش داد
... [مشاهده متن کامل]
خیلی غصه دارم کار رو روز اول تموم کردم من فکر میکردم از لحاظ برانگیختگی خیلی در سطح خودم هست
عملکرد ضعیف و رضایت نا بخشی رو داره
چرا عزیزم چی شده
فوری روز اول کار رو تموم کردم اونی که با من پیامکی چت میکرد زنم نبود فرد پخته تر و حشری تری بود
سطح اش خیلی پایین تر از حد انتظارم هست
مادرم میگوید نمیشه پسش داد
... [مشاهده متن کامل]
خیلی غصه دارم کار رو روز اول تموم کردم من فکر میکردم از لحاظ برانگیختگی خیلی در سطح خودم هست
عملکرد ضعیف و رضایت نا بخشی رو داره
کسی موافق و قانع و پذیرا نیست
کسی که راضی نیست
ناراضی: کسی که راضـــــــــی نیست
کسی که از چیز ی راضی نیست .
اگه از اینا هم بگذارید ، بهتر میشه . ممنون.
معترض، مخالف