ناراحت کردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
دست پاچه کردن، گیج کردن، درد سر دادن، ناراحت کردن، ازار رساندن، ناراحت گذاردن
مغشوش کردن، بر هم زدن، ناراحت کردن
ناراحت کردن
اشفتن، ناراحت کردن، مضطرب ساختن، بیارام کردن، اسوده نگذاشتن
ناراحت کردن
ناراحت کردن
تحریک کردن، برخورد کردن، بپایان رساندن، از کار انداختن، ناراحت کردن، بهم زدن، ابستن کردن، سردستی اماده کردن
زحمت دادن، ناراحت کردن
خنثی کردن، ایجاد اشکال کردن، دچار مانع کردن، ناراحت کردن
اشفتن، مزاحم شدن، ناراحت کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ناراحتیدن.
ناراحتاندن.
ناراحتاندن.