نار پوست. ( اِ مرکب ) پوست انار. انار پوست. قشرالرمان : کفک دریا درمسنگی و نیم مازو و نار پوست از هر یکی چهار درمسنگ. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و داروهاء دیگر که بدین کار شاید داروهاء قابض باشد، چون مازو و نار پوست. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || دارچینی. ( ناظم الاطباء ). || قرنفل که اطباء آن را قرفه مینامند. در کتابهای لغت چنین آمده اما وجه تسمیه آن بر من معلوم نشد. ( شعوری ).