نادیده گوی. [ دی دَ / دِ ] ( نف مرکب ) کسی که امری نامشهود رابازگو کند : فروگفت از این شیوه نادیده گوی نبیند هنر دیده عیب جوی.سعدی.
( صفت ) کسی که امری نامشهود را بازگو کند : فرو گفت از این شیوه نادیده گوی نبیند هنر دیده عیب جوی . ( سعدی .لغ. )