نادم لاهیجی
لغت نامه دهخدا
نوروز شد که بر سر نشو و نما شوم
گل وا شود ز بادو من از باده وا شوم
سرگشتگی ز سر نرود مرد عشق را
گر بعد مرگ سنگ شوم آسیا شوم.بسیار در این کهنه سرا معرکه دیدیم
بازیچه اطفال تماشای دگر داشت.نام من هر که برد باعث بدنامی تست
رفتم از خاطر خلقی که تو از یاد روی.من و مسجد همه دانند که تهمت باشد
کار هر طایفه باید که به نسبت باشد.بیچاره تر ز ماست بر او رحم واجب است
هرکس که گوید از خوشی روزگار ما.به هر طرف که فرو هشته زلف بخرامی
گمان برند که صیاد دام بر دوش است.گر به مرگ من خوشی بخرام بر بالین من
دیر می میرد چو حسرت در دل بیمار هست.در کعبه اگر دل بسوی یار نباشد
احرام کم از بستن زنار نباشد.دلم در وصل از تاب رخ جانانه می سوزد
فروزد گر چراغ تیره بختان خانه می سوزد.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید