نادری
/nAderi/
لغت نامه دهخدا
نادری. [ دِ ] ( ص نسبی ) منسوب به نادرشاه. ( ناظم الاطباء ): جهانگشای نادری. سکه نادری. کوس نادری.
نادری. [ دِ ] ( اِخ ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است. این مطلع او راست :
جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
ایلک کاشانه سندن گوشه ویرانه مزیکدر.
( از قاموس الاعلام ج 6 ).
نادری. [ دِ ] ( اِخ ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است. ( از قاموس الاعلام ج 6 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
یعنی در طی یک شبانه روز نه اثری از نادرشاه ماند و نه پول منسوب به او به نام نادری. اشاره به شب قتل نادرشاه توسط نگهبانان خود
به یک گردش چرخ نیلوفری ♡♡نه نادر بماند ونه نادری