نادرویش. [ دَرْ ] ( ص مرکب ) آن که درویش نباشد. ( ناظم الاطباء ). || آن که زهد و درویشی را به خود نسبت دهد ولی قلباً درویش نباشد. زاهد دروغی. ( ناظم الاطباء ) : اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا تا ندانی که در این خرقه چه نادرویشم.
حافظ.
|| نارفیق.
فرهنگ معین
(دَ ) (ص . ) (عا. ) ناجوانمرد، نارفیق .
فرهنگ عمید
۱. آن که درویش نباشد. ۲. کسی که درویش باشد اما خلاف اصول درویشی عمل کند. ۳. آن که با رفیقان و دوستان خود برخلاف مرّوت و انصاف رفتار کند.