نادرا
لغت نامه دهخدا
ساغر صافی دلان از باده هرگز پر نشد
روشن است این معنی سربسته از جان حباب.گزندی از ستمکاران نباشدخاکساران را
ز ناهموار سایه بر زمین هموار می افتد.به هر چه دست زنی دامن عنایت اوست
ز هر دری که درآیی گدای این کوئی.
( نادراً ) نادراً. [ دِ رَن ْ ] ( ع ق ) گاهگاه. اتفاقاً. ( ناظم الاطباء ). لایکون ذلک الا نادراً؛ ای فیما بین الایام. ( اقرب الموارد ). ندرةً. بندرت. به نادر.
فرهنگ فارسی
از شاعران شیراز و معاصر با صفویه است .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید