نادر افتادن. [ دِ اُ دَ ]( مص مرکب ) تنها افتادن. جالب واقع شدن : چنان نادر افتاده در روضه ای که بر لاجوردی طبق بیضه ای.سعدی. || کمتر اتفاق افتادن. به ندرت پیش آمدن : نادر افتد که یکی دل به وصالت ندهدیا کسی در بلد کفر مسلمان ماند.سعدی.