ناخوشمنش. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) بدصفت. زشت صفت. زشت خوی. ( ص مقلوب ). || منش ناخوش. شیوه ناپسند. خوی بد. صفت زشت : که ما بازگشتیم از آن بدکنش مگر شاه گردد ز ناخوش منش.
فردوسی.
|| حال قی و تهوع. ( ناظم الاطباء ) . || تهوع دارنده و ناگوار. ( ناظم الاطباء ) .
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) بدصفت زشت خوی . ۲ - ( اسم ) شیوه ناپسند خوی بد: که مابازگشتیم از آن بدکنش مگر شاه گردد زنا خوش منش . ( شا. ) حالت قی وتهوع . ۴ - ( صفت ) کسی که بحالت تهوع گرفتار است .