ناخنی


معنی انگلیسی:
ungual

لغت نامه دهخدا

ناخنی. [ خ ُ ] ( ص نسبی ) نان ناخنی ، نانی که شاطر ناخنها در آن فرو برد تا برشته تر و پخته تر شود. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ناخنکی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به ناخن . یا نان ناخنی . نانی که شاطر ناخنها را در آن فرو برد تا برشته تر وپخته تر شود . ۲ - استخوانی است زوج که در عقب زایده صعودی فک اعلی قرارگرفته و در تشکیل جدار داخلی کاسه چشم و جدار خارجی حفره بینی شرکت مینماید . شکل این استخوان مانند تیغه چهار گوشی است که از خارج بداخل مسطح و دارای دو سطح ( خارجی - داخلی ) و چهار کنار ( فوقانی - تحتانی - قدامی - خلفی ) است . ضخامت این استخوان فاقدحفره وسینوس است و از یک تیغه نسج متراکم استخوانی بوجود آمده است عظم دمعه استخوان اشکی . ۳ - ناخنکی .

پیشنهاد کاربران

بپرس