ناخن گذاشتن. [ خ ُگ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از کمال خوف و هراس خوردن و مغلوب و ناتوان گردیدن. ( آنندراج ). کنایه از کمال بیم و عجز. ( غیاث اللغات از چراغ هدایت ) : من کیم صائب که دست از آستین بیرون کنم در بیابانی که ناخن میگذارد شیرها.
صائب ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) براثر ترس کاملا عاجز و زبون شدن : من کیم صائب . که دست از آستین بیرون کنم در بیابانی که ناخن میگذارد شیرها. ( صائب )