ناخن پراندن. [ خ ُ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) و ناخن پریدن ؛ کف پای زدن و چوب زدن که ناخن از آن خود بخود میپرد. ( بهارعجم ) ( آنندراج ) : تا صبا ناخن گل را نپرانده ست به خار بر دل تنگ خود از خاک دری بگشایند.
صائب ( از آنندراج ).
زحمت خود می دهد هر کس دل آزاری کند چوب گل ما میخوریم و ناخن او می پرد.