ناخن فروکردن. [ خ ُ ف ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از تأثیر کردن در مزاج : کند نغمه مستانه ناخن فروکه چون باد پیچد صدا در کدو.ظهوری ( از آنندراج ).- ناخن در جگر فروکردن . رجوع به ناخن در جگر شکستن شود : فرو کرده ای ناخنی در جگرنباشد چرا دیده گلبرگ تر؟ظهوری ( از آنندراج ).
( مصدر ) ۱ - نوک ناخن را داخل چیزی کردن و خراشیدن . ۲ - تاثیرکردن : کند نغمه مستانه ناخن فرو که چون باد پیچد صدا در کدو. ( ظهوری )