ناخن به دندان. [ خ ُ ب ِ دَ ] ( اِ مرکب ) افسوس و حسرت و حیرت. ( ناظم الاطباء ). کنایه از حیرت و افسوس. ( از برهان قاطع ). || ( ص مرکب ) متأسف. حیران. مغموم. مهموم. ( ناظم الاطباء ). به معنی انگشت به دندان است که کنایه از متأسف و متعجب باشد. ( آنندراج ). کنایه از متأسف و حیران باشد. ( از برهان قاطع ).، ناخن به دندان گرفتن. [ خ ُ ب ِ دَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) حیران شدن. ( امثال و حکم دهخدا ). انگشت به دندان گرفتن که حیرت کردن و افسوس خوردن است. ( فرهنگ نظام ). ناخن به دندان ماندن. [خ ُ ب ِ دَ دَ] ( مص مرکب ) حسرت و افسوس کردن. ( شمس اللغات ). || متحیر ماندن. حیران ماندن. تعجب کردن. متعجب شدن. شگفتی : بدیشان از غنیمت داد چندان که خلقی ماند از آن ناخن به دندان.
نزاری قهستانی ( از فرهنگ نظام ).
پیشنهاد کاربران
ناخن به دندان گرفتن متحیر شدن مثل انگشت به دهان گرفتن. ( امثال و حکم. ، دهخدا، ص ۱۷۸۱. )