ناخشنودی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) عدم رضایت. ناپسندی. ( ناظم الاطباء ) ( زوزنی ) : که برگ هر غمی دارم در این راه ندارم برگ ناخشنودی شاه.نظامی.روزی از ناخشنودی عاملان یا تقصیری و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گرفت. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 82 ).
unpleasantness (اسم)نامطبوعی، ناخشنودی، وضع نامناسبdiscontent (اسم)شکایت، گله، نارضایتی، ناخشنودیdissatisfaction (اسم)نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدم رضایتdispleasure (اسم)رنجش، صدمه، نارضایتی، ناخشنودی، رنجیدگی