ناخرسند

/nAxorsand/

مترادف ناخرسند: ناخشنود، ناراضی، نادلخوش، ناشاد، ناشادمان

متضاد ناخرسند: خرسند

معنی انگلیسی:
discontented, dissatisfied, sick

لغت نامه دهخدا

ناخرسند. [ خ ُ س َ ] ( ص مرکب ) غیرقانع. ناراضی. ناخشنود. که خرسند نیست. که قناعت ندارد. مقابل خرسند. رجوع به خرسند شود :
آنکه بسیار یافت ناخشنود
و آنکه اندک ربود ناخرسند.
مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه قانع نیست غیرقانع. ۲ - ناراضی : آنکه بسیاریافت ناخشنود وانکه اندک ربودناخرسند. ( مسعودسعد. ) مقابل خرسند.

فرهنگ عمید

۱. ناراضی.
۲. [قدیمی] آن که قانع نباشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس