که و مه چون بمجلس جام گیرند
ترا در ناحفاظان نام گیرند.
( ویس و رامین ).
اقبال را گفت هر چه این سگ ناحفاظ را هست صامت و ناطق هم بنوشتکین بخشیدم. ( تاریخ بیهقی ص 417 ). [ مردم روس ] پرحیلت و ناحفاظ باشند. ( مجمل التواریخ و القصص ). غلامی ناحفاظ داشت و او را بدان مستوره نظر افتاد بسیاربکوشید تا به دست آید لیکن سودی نداشت. ( کلیله و دمنه ).زین گره ناحفاظ حافظ جانش تو باش
کز تو دعای غریب زود شود مستجاب.
خاقانی.
امیدوارم از عدل و عاطفت پادشاه عادل که انصاف من از آن ناحفاظ بی عافیت بفرماید. ( سندبادنامه ص 77 ). چنانکه همه ناحفاظان را فهرست عبرت و عنوان عظت و زاجر و ناهی باشد از اقدام نمودن بر امثال این اقدام. ( سندبادنامه ص 125 ).