ناحسابی
لغت نامه دهخدا
- آدم ناحسابی ؛کسی که حق و حساب نمیداند. که حرف حساب نمی زند. آشفته کار. زورگو. مقابل حسابی. رجوع به حسابی شود.
- حرف ناحسابی ؛ سخنی که درست و بحق و عادلانه نباشد. حرف زور.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید