ناجی اندجانی

لغت نامه دهخدا

ناجی اندجانی. [ ی ِ اَ دِ ] ( اِخ ) محمدحسین متخلص به ناجی از مردم اندجان است و در شاهجهان آباد هند نشو و نما یافته. خطی خوش داشته و نستعلیق و نسخ و شکسته را نیکو مینوشته است. وی از جمله منشیان عالم گیر پادشاه هند بود و به روایت مؤلف مقالات الشعراء با مخدوم خویش راجع به طرز املای کلمه ای گفتگوئی در پیوست و از خدمت وی کنار گرفت واندکی بعد به تولیت مزار خواجه قطب الدین بختیار کاکی مأمور گشت و از دکن به شاهجهان آمد و روزگاری به آسایش خاطر گذرانید . در دوران فرخ سیر «بمنصب هفتصدی و دیوانی گوالیار سرفراز گشت و بعد چندی بخدمت میربحری بنگاله مأمور گردید» و بروایت مؤلف روز روشن به سال 1226 [ هَ. ق. ] در بنگاله درگذشت. این نمونه ای از اشعار اوست :
مگر بخواب بروی تو وا شود چشمم
خدا کند که بخواب آشنا شود چشمم .
ای آنکه بمن همدم و دمساز نه ای
من جمله نیازم و تو جز ناز نه ای
تا چندبفکر کشتنم خواهی بود
سیماب نیم تو کیمیاساز نه ای .
آمد بتی بجلوه دل برق آب کن
از زین فرو نیامده پا در رکاب کن .
بشکند از جور گردون گر نسوزد دل ز عشق
دانه ای کز برق سالم جست رزق آسیاست .

فرهنگ فارسی

محمد حسین متخلص به ناجی از مردم اندجان است و در شاهجهان آباد هند نشو و نما یافته .

پیشنهاد کاربران

بپرس