ناجه

لغت نامه دهخدا

ناجه. [ ج ِه ْ ] ( ع ص ) آنکه داخل شود در شهری که خوش آیند وی نباشد و دارای سلامتی نبود. ( ناظم الاطباء ). مردی که در شهری در رود و آن را خوش [ نه ] شمرد. ( شمس اللغات ). اسم فاعل است از نجه. رجوع به نجه شود.

فرهنگ فارسی

آنکه داخل شود در شهری که خوش آیند وی نباشد و دارای سلامتی نبود اسم فاعل است از نجه .

پیشنهاد کاربران

در خراسان جنوبی ناجه به قسمت سفید پیاز زعفران می گویند که گل بنفش رنگ زعفران از درون آن بیرون می آید
ناجه به معنی آرزو و حسرت بر دل مانده با کمی غصه اس
ناجه در زبان گیلکی به معنای آرزو می باشد و برای اسم دختر نیز استفاده می شود

بپرس