ناتوان ساختن

مترادف ها

disable (فعل)
عیب دار کردن، عاجز کردن، ناتوان کردن، از کار انداختن، ناتوان ساختن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن

incapacitate (فعل)
از کار افتادن، ناتوان ساختن، سلب صلاحیت کردن از، ناقابل ساختن، بی نیرو ساختن، محجور کردن

فارسی به عربی

عطل

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦
∆ ژکاه ⟡ نور خورشید در پاییز ژکاه می شود.
∆ واهش ⟡ با گذر زمان واهش انگیزه در او پدیدار شد.
∆ واکش ⟡ واکش بنه های مالی نهاد سیج سار ( بحران ساز ) شد.
...
[مشاهده متن کامل]

∆ ژکاست ⟡ اثر دارو با گذشت زمان ژکاست می یابد.
∆ پَستا ⟡ پستای نای ( روحیه ) سربازان نبرد را دگرگون ساخت.
∆ آبرفت ⟡ آبرفت توان فرمانروایی به سرنگونی انجامید.
∆ پژمان ⟡ پژمان گل های باغ در گرمای تابستان غم انگیز بود.
∆ پاکاست ⟡ پاکاست انرژی پرتو با گذر از ماده رخ داد.
∆ ژاکش ⟡ ژاکش توان رزمی دشمن آغاز گشت.
∆ فرسون ⟡ فرسون توانایی های فکری او نگران کننده شد.
∆ ژولش ⟡ ژولش اقتصاد کشور نگران کننده شد.
∆ کرختی ⟡ کرختی بازار مسکن ادامه دارد.
∆ وارفت ⟡ وارفت توان رزمی سربازان در گرمای تابستان آشکار شد.
∆ پوسش ⟡ پوسش بنیان خانواده در جامعه مدرن نگرانی ها را برانگیخت.
∆ کاهرنگ ⟡ کاهرنگ حضور زنان در مدیریت نگران کننده است.
∆ افتار ⟡ افتار ارزش پول ملی بحران آفرید.
∆ کاویدن ⟡ کاویدن توان دفاعی مرزها هدف دشمن است.
∆ کمانش ⟡ کمانش توان نظامی کشور در جنگ مشهود شد.
∆ ژرفت ⟡ ژرفت اعتماد عمومی به دولت بحران ساز شد.
∆ کاهدست ⟡ کاهدست توان اقتصادی خانوارها نگران کننده است
∆ گسیخت ⟡ گسیخت پیوندهای اجتماعی پس از بحران آغاز شد.
∆ فرویش ⟡ فرویش اقتدار نظامی کشور برنامه ریزی شده بود.
∆ ژنگ ⟡ ژنگ اراده ی مبارزان در نبرد نمایان شد.
∆ فروکش ⟡ فروکش شور انقلابی پس از چند سال رخ داد.
∆ ژوار ⟡ ژوار اقتدار نظامی کشور برنامه ریزی شده بود.
∆ ژکار ⟡ ژکار محبوبیت دولت پس از بحران اقتصادی شدت گرفت.
∆ ژیان ⟡ ژیان توان رقابتی صنایع داخلی مشهود است.

دیوار کسی را کوتاه ساختن ؛ عاجز و زبون گردانیدن. ( آنندراج ) . ضعیف ساختن و ناتوان کردن. ( ناظم الاطباء ) .
درمانده کردن
اعجاز
Paralyze

بپرس