ناتمامی. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) نقصان و قصور. ( ناظم الاطباء ). ناتمام بودن. ناقص بودن. کامل نبودن. صفت ناتمام : بدرتمام روزی در آفتاب رویت گر بنگرد بیارد اقرار ناتمامی.سعدی.غمز و نمامی چون اظهار ناتمامی می کرد. ( وصاف ص 335 ).