ناتر

لغت نامه دهخدا

ناتر. [ ت َ ] ( ص مرکب ) تر نشده. خشک. مقابل تر به معنی خیس و نمناک و مرطوب :
بهشتم که پر آب دیدی دو خم
یکی زاو تهی مانده بد تا بدم
دو از آب دایم سراسر بدی
میانه تهی خشک و ناتر بدی.
فردوسی.

ناتر.[ ت ِ ] ( اِخ ) از دهات کوهستان واقع در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر است. در 24 هزارگزی جنوب غربی مرزان آباد و 12 هزارگزی جاده شوسه چالوس به تهران قرار دارد. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است و 450 تن سکنه دارد اهالی آنجا شیعی مذهبند و فارسی را به لهجه گیلکی تکلم میکنند. آب آنجا از چشمه سار و رودخانه محلی تأمین میشود. محصولاتش غلات و ارزن و لبنیات است. و مردمش به زراعت و گله داری و شال بافی روزگار می گذرانند.راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 298 ). و نیز رجوع شود به مازندران و استراباد ص 146.

ناتر.[ ت َ ] ( اِخ ) نام نسک پنجم اوستاست. اوستا شامل بیست و یک نسک است و این بیست و یک نسک به سه بهر هفت نسکی تقسیم شده است و نسک ناتر در بهر هاتک مانسریک قرار گرفته است. مؤلف مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی آرد: نسک پنجم موسوم است به ناتر که از آن فقط متن اوستائی موجود است و گزارش پهلوی آن مفقود شده. «مزدیسنا ص 125». رجوع به مزدیسنا ص 125 و فرهنگ ایران باستان ص 21و211 شود.

فرهنگ فارسی

نام نسک پنجم اوستا میباشد .
( صفت ) ترنشده خشک : بهشتم که بر آب دیدی دوخم یکی زاوتهی مانده بدتابدم . دواز آب دایم سراسربدی میانه تهی خشک وناتربدی . ( شا.لغ. )
از دهات کوهستان واقع در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر است .

گویش مازنی

/naater/ از توابع کوهستان غرب کلاردشت - روستایی در کجور

پیشنهاد کاربران

بپرس