نابهرمند. [ ب َ م َ ] ( ص مرکب ) بی بهره. بی نصیب. محروم. که بهره مند نیست. که برخوردار نیست : نظامی که در گنجه شد شهربندمبادا از اسلام نابهرمند.نظامی.رجوع به نابهره مند شود.