نابغه ٔ ذبیانی
لغت نامه دهخدا
فقد نبغت لهم منا شؤون
او را «نابغه » لقب داده اند. ( اغانی ج 11 ص 3 ). عمری طولانی داشته است.( اعلام زرکلی از شواحدالمغنی سیوطی ). و در حدود سال هیجدهم پیش از هجرت مطابق با 604 م. درگذشته است. ( اعلام زرکلی ، ریحانةالادب ، اعلام دیوان منوچهری ). صاحبان تذکره ها به اتفاق او را از جمله اعاظم شاعران جاهلیت شمرده اند، و با نقل روایات گوناگون او را از همگنان برتر نهاده اند. معاصران نظر نابغه را در نقد شعر حجت میدانستند و او در سوق عکاظ بر مسند قضاوت شعر می نشست و شاعران بزرگی چون اعشی و حسان بن ثابت و خنساء دختر عمروبن الشرید آثار خود را بر او عرضه میداشتند. ( الاغانی ج 11 ص 6 ) و این افتخاری بود که در جاهلیت نصیب دیگری از شاعران نشد. ( تاریخ آداب اللغةالعربیه ج 1 ص 115 ). پس از مرگش هم سخنوران و سخن شناسان عرب و بر عظمت شأن او در شاعری گواهی داده اند: ابوعمروبن العلاء، بشربن ابی حازم و نابغه ذبیانی را سرآمد شاعران جاهلیت گفته است. ( البیان و التبیین ج 2 حاشیه ٔص 10 ). اصمعی سخن او را چنین وصف کرده است : «اگر بگویم نرم تر از حریر درست گفته ام و اگر بگویم محکم تر ازآهن باز هم درست گفته ام ». ( عقدالفرید ). حماد راویه ایجاز اعجازآمیز او را در سخن ستوده است و بهمان دلیل او را از دیگر شاعران برتر نهاده. ( اغانی ج 11 ص 6 ).ابن عباس در جواب مردی که از او نام اشعر شعرای عرب را خواسته بود از ابوالاسود دؤلی نظر خواست و ابوالاسود بدلیل این بیت :
فانک کاللیل الذی هو مدرکی
و ان خلت ان المنتأی عنک واسع
نابغه را اشعرناس نامید. ( اغانی ج 11 ص 5 ). جاحظ، از قول ابوعبیده آرد: آنان که با هجای خویش از شأن هجو شدگان کاستند یا با مدیح خود بر قدر ممدوحان افزودند و معارضان و سخنوران از بیم هجای آنان خموشی گزیدند، در اسلام عبارتند از جریر و فرزدق و اخطل ، و در جاهلیت زهیر و طرفه و اعشی و نابغه. ( البیان و التبیین ج 3 ص 272 ). سخن شناس دیگری در تعیین اشعر شعرا گفته است : النابغة اذارهب ، و زهیر اذارغب ، و جریراذاغضب ! ( عقدالفرید ). عمربن خطاب نابغه را اشعر شعرای بنی غطفان و بروایتی بزرگترین شاعر عرب دانسته است. ( رجوع شود به ذبیانی ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید