دیکشنری
مترجم
بپرس
نابسنده
معنی انگلیسی
:
deficient
,
inadequate
,
sketchy
,
slim
,
stingy
,
tenuous
,
insufficient
,
meager
,
scant
,
scanty
,
second-class
,
skimpy
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
نابسنده. [ ب َ س َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) غیرکافی. که بسنده و کافی نیست.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ناکافی غیرمکفی .
مترادف ها
inadequate
(صفت)
نامساعد، نابسنده، غیر کافی
insufficient
(صفت)
نابسنده، نارسا
فارسی به عربی
غیر کافی , ناقص
پیشنهاد کاربران
ناقص، سطحی
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها