نابریده. [ ب ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب )پارچه به اندازه لباس که هنوز نبریده باشند دوختن را. نابرید : و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار برد، دویست هزار درم و اسبی با ستام زرو پنجاه پارچه جامه نابریده. ( تاریخ بیهقی ص 44 ). بسی چینی نورد نابریده بجز مشک از هوا گردی ندیده.