شنیدم همه پوزش نابکار
چه گفت آن جهانجوی نابردبار.
فردوسی.
سیه چشم و پرخشم و نابردبارپدر بگذرد او بود شهریار.
فردوسی.
ببخشد گنه چون شود کامکارنباشد سرش تند و نابردبار.
فردوسی.
اگر بردباری سر مردمیست بنابرد باران بباید گریست.
فردوسی.
مردم کوتاه معجب باشد و نابردبار.اسدی.
|| بی مروت. ( ناظم الاطباء ).