بگردان [ خدایا ] ز جانش نهیب بدان
بپرداز گیتی ز نابخردان.
فردوسی.
که گیتی بشوئی ز رنج بدان ز گفتار و کردار نابخردان.
فردوسی.
سدیگر که گیتی ز نابخردان بپالود و بستد ز دست بدان.
فردوسی.
زشت و نافرهخته و نابخردی آدمی روئی و در باطن ددی.
طیان.
همه گفته هایت بجای خود است به عالم مباد آنکه نابخرد است.
اسدی.
مجوئید همسایگی با بدان مدارید افسوس نابخردان.
اسدی.
نیوشنده یک تن که بخرد بودز نابخردان بهتر از صد بود.
نظامی.
خرد نیک همسایه شد، آن بد است که همسایه کوی نابخرد است.
نظامی.
خور و خواب تنها طریق دد است برین بودن آئین نابخرد است.
سعدی.