( نابجا ی ) ( صفت ) ۱ - آنچه که بجای خویش نباشد . ۲ - بی مورد بی موقع بیجا مقابل بجا: [ عشق نابجا] [ گفتارنابجا] مقابل بجا( ی ) . ۳ - عرضی .
مثل پوستین تابستان ؛ چیزی نه بجایگاه خود. بی ارز. بیهوده :روئی که چو آتش بزمستان خوش بودامروز چو پوستین بتابستانست. سعدی.+ عکس و لینک