ناامین. [ اَ ] ( ص مرکب ) ناایمن. اندیشناک. هراسان. ترسان : و چنان شد که ملک بیکبارگی در سر آن قضایا خواست شد، و عموم خلق بر املاک و عرض و جان خود ناامین گشتند. ( تاریخ غازانی ص 241 ). || نااستوار. ناراست. غیرامین. که امانت ندارد. غیرمعتمد.