نااستواری


مترادف نااستواری: بی ثباتی، تزلزل، سستی

متضاد نااستواری: استواری

معنی انگلیسی:
warp

لغت نامه دهخدا

نااستواری. [ اُ ت ُ ] ( حامص مرکب ) خیانت. ( دهّار ). || بی اعتباری. سستی. محکم نبودن : نااستواری رأی. نااستواری گره.

فرهنگ فارسی

۱- سستی بی ثباتی . ۲ - خیانت مقابل استواری

مترادف ها

frailty (اسم)
سستی، نا استواری، بیمایگی، نحیفی، خطایی که ناشی از ضعف اخلاقی باشد

inconsistency (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، بی ثباتی، نا استواری، ناهماهنگی

instability (اسم)
بی ثباتی، نا استواری

فارسی به عربی

ضعف
تضارب

پیشنهاد کاربران

بپرس