نائره
لغت نامه دهخدا
نائرة. [ ءِ رَ ] ( ع اِ ) ( از «ن ٔر» هیجان. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) برانگیخته شده. ( منتهی الارب ). حادث گشته. منتشر شده : فتنة نائرة؛ فتنه حادث گشته و منتشر شده. ( ناظم الاطباء ). || گریزنده. رمنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || ( در اصطلاح عروض ) حرف نائره یکی از حروف قافیه است و صاحب المعجم آن را نایر نوشته است و چنین آرد: و حرف نایر آن است که حرف مزید بدان پیوندد، و اصل این اسم از نوارست به معنی رمیدن و آتش را بهمین معنی نار خواندند که در التهاب مضطرب و رمنده باشد و گویند امراءة نوار؛ زنی پارسا و رمنده از فواحش. و چون این حرف از خروج که اقصی غایت حروف قافیت است بدو مرتبه دورتر میافتد آن را نایر خواندند... و باشد که حرف نایر متکرر گردد و دوو سه نایر باشد. ( المعجم ص 202 ). [ در این بیت ] :
گر لطف حق یارستمی
جز عشق او کارستمی
... یاء نایر [ است و در این بیت ] :
گر دل ز غم یار نه پرداختنیستیش بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
آتش برافروخته
اتش برافروختن
از نار به معنای آتش می آید