نائبات. [ ءِ] ( ع اِ ) ج ِ نائبه. رجوع به نائبه شود : تو مرفه عیش و بدخواهان تویافته از نائبات عصر عصر.سوزنی.او نائب خداست به رزق من یارب ز نائبات نگهدارش.خاقانی.ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت نگاهداشته از نائبات لیل و نهار.سعدی.گریز نیست کسی را زحادثات قضاخلاص نیست تنی را ز نائبات قدر.قاآنی.
نائبہ، حادثہ ناپسند یا ناگوار، نائبات یعنی حوادثی کہ انسان از آن خوشش نمی آید. حادثہ ناپسند و ناگوار+ عکس و لینک