میکده

/meykade/

مترادف میکده: خرابات، خمخانه، رسومات، شرابخانه، میخانه

لغت نامه دهخدا

میکده. [ م َ / م ِ ک َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) شرابخانه و میخانه. ( ناظم الاطباء ). خرابات. خانه خمار. آنجا که در آن می خورند. ماخور. حانه. خانه. حانوت. جایی که در آن شراب فروشند. ( یادداشت مؤلف ) :
من به بانگ مؤذنان کز میکده
بانگ مرغ زندخوان آمد برون.
خاقانی.
هم میکده را خدایگانیم
هم دردپرست را ندیمیم.
خاقانی.
ای میزبان میکده ایثار کن به ما
بیغوله ای که از پی غولان رمیده ایم.
خاقانی.
گر مرید صورتی در صومعه زناربند
ور مرائی نیستی در میکده فرزانه باش.
سعدی.
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی.
حافظ.
بیا که خرقه من گرچه وقف میکده هاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی.
حافظ.
سر ز حسرت ز در میکده ها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود.
حافظ.
|| ( اصطلاح عرفانی ) قدم مناجات را گویند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

میخانه، جای می وردن، جای باده فروختن
(اسم ) جایی که در آن شراب فروشند و شراب نوشند میخانه : چون پیرشدی حافظ . از میکده بیرون آی رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی . ( حافظ )

فرهنگ معین

(مِ کَ دِ ) (اِ. ) شراب خانه ، می خانه .

فرهنگ عمید

۱. میخانه، جای می خوردن.
۲. جای باده فروختن.

دانشنامه عمومی

میکده مکانی برای تهیه و نوشیدن می، شراب، یا مشروبات الکلی است. [ ۱] بار مشابه میکده در کشورهای دیگر است.
سعدی
حافظ
عکس میکده
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:میخانه (عرفان)

مترادف ها

bar (اسم)
تیر، میل، بار، وکالت، میله، مانع، شمش، خط، میکده، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هیئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه

cabaret (اسم)
میخانه، میکده، کاباره، شادخانه

فارسی به عربی

حانة , ملهی

پیشنهاد کاربران

بیت الشراب . [ ب َ تُش ْ ش َ ] ( ع اِ مرکب ) شرابخانه : و مرکب راهوار و بغال و جمال بسیار و زرادخانه و آلات بیت الشراب . ( جهانگشای جوینی ) .
میخانه: محلی که آگاهی پخش می شود.
با توجه به اینکه می یعنی آگاهی بنابراین میخانه محل تبادل آگاهی است.
باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دل تریم
رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش
مراتب: می؛ باده؛ شراب
هر سه آگاهی از خم وحدت الهی است.
B. N
خانه ٔ خمار. [ ن َ / ن ِ ی ِ خ َم ْ ما ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میکده . میخانه . آنجا که باده نوشند.
میستان. [ م َ/ م ِ ی َس ْ / م َ / م ِ ی ْ س ِ ] ( اِ مرکب ) میکده و شرابخانه و خمخانه و جایی که در آن شراب را حفظ کنند. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آنجا شراب را سبیل کنند. ( ناظم الاطباء ) . میخانه. میکده. شرابخانه :
...
[مشاهده متن کامل]

گل رویش گداز مغز خورشید
میستان لبش پالغز امید.
حکیم زلالی.
ز خون رود گفتی میستان شده ست
ز نیزه هوا چون نیستان شده ست.
فردوسی.
گمان برد کاندر نیستان شده ست
ز خون روی کشور میستان شده ست.
فردوسی.
|| منگنه شراب گیری. ( ناظم الاطباء ) .

باده خانه. [ دَ /دِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) می خانه. میکده :
عقل اگر در میانه کشته شود
دیت از باده خانه بستانیم.
خاقانی ( از آنندراج ) .
ما هم بباده همدم خاقانییم و بس
کو راه باده خانه که جویای باده ایم.
خاقانی.
خمرخانه
Bar

بپرس