میکایا ( عبری:מיכיהו به معنی چه کسی مانند یه است؟ ) پسر ایملاه یکی از پیامبران عهد عتیق است. او با میکاه یکی نیست با اینکه نامهای آنها شباهت دارند.
داستان میکایا در کتاب اول پادشاهان آمده است. در این داستان پادشاه پادشاهی شمالی اسرائیل ( که معمولاً اهب فرض می شود ) به نزد جهوشافات پادشاه پادشاهی یهودا می رود و از او می پرسد که آیا به همراه او برای تسخیر راموت - گیلاد می رود که در اختیار شاه آرام است یا خیر. جهوشافات به او می گوید بهتر است اول از خداوند بپرسد که چه کند. اهب به پیامبران خود خبر می دهد و آنها می گویند که پروردگار ( آدونای ) راموت - گیلاد را به اهب خواهد داد. جهوشافات می گوید که آیا پیامبر دیگری هست که از او نظر پروردگار ( یهوه ) را بپرسد؟ اهب به میکایا پسر ایملاه اشاره می کند ولی می گوید که از او خوشش نمی اید به خاطر اینکه پیشبینی های قبلی او نسبت به اهب مثبت نبوده است. فردی به نزد میکایا می رود و به او می گوید که بهتر است پیشبینی مثبتی به اهب دهد. میکایا به آن فرد می گوید که او فقط پیغام خداوند را می رساند. میکایا به نزد اهب می رود. در ابتدا او نیز حرف پیامبران دیگر را تأیید می کند و می گوید که اهب باید به جنگ برود؛ ولیکن اهب به او شک دارد و به او اصرار می کند که حقیقت را بگوید و میکایا می گوید که یهوه به اهب دستور داده است به جنگ رود تا کشته شود. در رؤیای میکایا او به عرش خداوند نیز می رسد و آن را می بیند. در رؤیا میکایا می بیند که روحی می آید و پیشنهاد می دهد که دروغگو در دهان پیامبران باشد. از این رو پیشبینی بقیه پیامبران بر اساس این روح دروغگو بوده است. اهب دستور می دهد که میکایا زندانی شود تا اینکه او از جنگ سالم بر گردد. اهب در جنگ لباس مبدل می پوشد تا پیشبینی میکایا به حقیقت نپیوندد؛ ولیکن یک تیر بی هدف به او اصابت می کند و او را می کشد و حرف میکایا به حقیقت می رسد و حرف ۴۰۰ پیامبر اهب دروغ در می آید.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان میکایا در کتاب اول پادشاهان آمده است. در این داستان پادشاه پادشاهی شمالی اسرائیل ( که معمولاً اهب فرض می شود ) به نزد جهوشافات پادشاه پادشاهی یهودا می رود و از او می پرسد که آیا به همراه او برای تسخیر راموت - گیلاد می رود که در اختیار شاه آرام است یا خیر. جهوشافات به او می گوید بهتر است اول از خداوند بپرسد که چه کند. اهب به پیامبران خود خبر می دهد و آنها می گویند که پروردگار ( آدونای ) راموت - گیلاد را به اهب خواهد داد. جهوشافات می گوید که آیا پیامبر دیگری هست که از او نظر پروردگار ( یهوه ) را بپرسد؟ اهب به میکایا پسر ایملاه اشاره می کند ولی می گوید که از او خوشش نمی اید به خاطر اینکه پیشبینی های قبلی او نسبت به اهب مثبت نبوده است. فردی به نزد میکایا می رود و به او می گوید که بهتر است پیشبینی مثبتی به اهب دهد. میکایا به آن فرد می گوید که او فقط پیغام خداوند را می رساند. میکایا به نزد اهب می رود. در ابتدا او نیز حرف پیامبران دیگر را تأیید می کند و می گوید که اهب باید به جنگ برود؛ ولیکن اهب به او شک دارد و به او اصرار می کند که حقیقت را بگوید و میکایا می گوید که یهوه به اهب دستور داده است به جنگ رود تا کشته شود. در رؤیای میکایا او به عرش خداوند نیز می رسد و آن را می بیند. در رؤیا میکایا می بیند که روحی می آید و پیشنهاد می دهد که دروغگو در دهان پیامبران باشد. از این رو پیشبینی بقیه پیامبران بر اساس این روح دروغگو بوده است. اهب دستور می دهد که میکایا زندانی شود تا اینکه او از جنگ سالم بر گردد. اهب در جنگ لباس مبدل می پوشد تا پیشبینی میکایا به حقیقت نپیوندد؛ ولیکن یک تیر بی هدف به او اصابت می کند و او را می کشد و حرف میکایا به حقیقت می رسد و حرف ۴۰۰ پیامبر اهب دروغ در می آید.
wiki: میکایا