میهمان خان

لغت نامه دهخدا

میهمان خان. ( اِ مرکب ) میهمان خانه. مهمانخانه. مضیف. ضیافتگاه. تالار و محل پذیرایی از مهمان :
بوی شاد یک هفته مهمان من
بیارایی این میهمان خان من.
اسدی.
و رجوع به میهمان خانه و مهمان خانه شود.

فرهنگ فارسی

میهمان خانه مضیف ضیافتگاه

پیشنهاد کاربران

ضیافت خانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) مهمانخانه : به ضیافت خانه عقارب نواهس و حَیّات لواحس بشتافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 456 ) .
از ضیافت خانه درد تو دل نومیدنیست
هر نصیبی زآن سر خوان با جگرخواران رسید.
کمال خجندی.

بپرس