هر سنگ را کز ساحری کرده صبا میناگری
از خشت زر خاوری میناش دینار آمده.
خاقانی.
رجوع به میناکاری و میناسازی شود. || کیمیاگری. ( ناظم الاطباء ) : اینچنین اکسیرها اسرار تست
اینچنین میناگری ها کار تست.
مولوی.
دیده دل کو به گردون بنگریست دیده کانجا هر دمی میناگریست.
مولوی.
|| ( اِ مرکب ) محل و جای میناکاری. محلی که استاد میناکار درآن جا کار کند.